آسمان بلاگ

من و توهمات من!

آسمان بلاگ

من و توهمات من!

دوستی!

تا حالا شده یه دوستی را کنار بذارید؟ من گذاشته ام. اعتراف می کنم که گاهی ناخواسته احساس عذاب وجدانی هم بهم دست داده، ولی شاید این کار به صلاح هر دومون بود. گمون کنم اگه من این طور قطعش نمی کردم، به شکل بدتری قطع می شد. آخه از دست کارهاش خسته شده بودم. سال های زیادی باهاش دوست بودم ولی یه روز به خودم اومدم و دیدم همه این سال ها به اشتباه نگهش داشته بودم. اون اوایل شاید یه جورایی با هم جور بودیم، اما با گذشت سال ها، بیشتر از هم فاصله می گرفتیم. من این فاصله را عمیقاً حس می کردم، اما اون نه! واسه همین من خودم را به دست جریان سپرده بودم و روز به روز به آرومی ازش دور و دورتر می شدم، اما اون مبارزه می کرد و سعی داشت به هر طریق شده منو نزدیک نگه داره؛ که این خودش باعث تشنج های بیشتر و جدیدتری می شد ولی اون نمی فهمید که باید بذاره من برم. من فرق کرده بودم. دنیام هم فرق کرده بود. من بزرگ شده بودم. دنیام هم بزرگ شده بود. اما اون هنوز به چشم همون همبازی و همکلاسی مقطع راهنمایی به من نگاه می کرد. ما جاهای مختلفی کار می کردیم و توی دو تا شهر جدا زندگی می کردیم اما هنوز انتظار داشت مثل گذشته ها همه اش با هم باشیم و وقتمون را با هم بگذرونیم. وقتی که ازدواج کرد، رابطه مون کمتر شد و من خوشحال بودم؛ اما این هم زیاد طول نکشید و خیلی زود همه چی باز شروع شد. خیلی پایه بود! اما جالب اینجا بود که زنش هم به ادامه رابطه ما علاقه نشون میداد. گرچه از برخوردهای اولیه اش کمی دلگیر شده بودم، اما خوشم اومده بود که اون هم پایه است! آخه کم پیش میاد زن و مرد هر دوشون رفیق باز باشند. القصه! سرتون را درد نیارم. اون دلش می خواست هنوز منو واسه خودش داشته باشه، اما من دوست نداشتم خودم را محدود به یه دوست بکنم. دلم می خواست با اونهایی که دلم می خواد رفت و آمد داشته باشم، اما اون اینو نمی دونست و وقتی بهش یه ایمیل زدم و گفتم دوستی ما به پایان منطقی اش رسیده، شوکه شد. شاید کمی خشن عمل کردم، ولی گاهی شاید بهترین کار، یه حرکت گاز انبری باشه که جای هیچ حرکتی واسه حریف نذاره! حالا هم گاهی فقط اسمشو از دوستان می شنوم و اون هم انگار گاهی سراغ منو میگیره. زندگی همینه. من خودم اگه کسی بخواد کنارم بذاره، حرفی ندارم. دوستی که اجباری نیست. مگه چند سال عمر می کنیم که بخواهیم چندین سالش را به تحمل این و اون بگذرونیم؟...
نظرات 2 + ارسال نظر
مصطفی بیگی سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1387 ساعت 23:04 http://zurkhanehbabaali.parsiblog.com

« یا الله ویا رحمن ویا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک».
« خداوند! ای رحمان ! ای مهربان!ای دگرگون کننده دلها ! دل مرا بر دین خود ثابت وپایدار بدار.»
آمین یا رب العالمین

محمد سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1387 ساعت 23:50 http://bestlove2007.blogsky.com

عالی
........_____*#######*

___*##########*

__*##############

__################

_##################_________*####*

__##################_____*##########

__##################___*#############

___#################*_###############

____#################################

______###########ســـــلام###############

_______#############################

________########زووووود بیــــــا###########

__________########################

___________#######آپـــــــم###########

____________###################

_____________#####منتظرما########

______________###############

_______________#############

________________##########

_________________########

__________________######

__________________####

__________________###

__________________#_____*#######*

یه سری هم به ما بزن خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد