-
نمی دونم:
یکشنبه 25 فروردین 1387 09:55
لحظاتی هست که افکار مخالفی میاد تو سر آدم که متأسفانه نمیشه همون وقت یادداشت شون کرد. الآن یکی از همکارام یهو گفت: یه روز دیگه هم گذشت. من نمی دونم آیا باید ناراحت باشم که یه روز دیگه هم گذشت؟! نگران این باشم که چه جور گذشت؟ یا خوشحال باشم که مبلغی بابت یک روز کاری دیگه به دست آوردم؟... هنوز نمی دونم این که این پول...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 فروردین 1387 10:04
زمانی که انسان های شایسته، ناتوان از عمل هستند؛ پلیدی آشکار می شود. (فیلم: the Lord of War)
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 فروردین 1387 16:22
* یه روز داشتم به خودم می گفتم که چرا این کلوب را فیلتر نمی کنند؛ که همینطور هم شد. آقا من سؤالم را پس می گیرم! * تا به حال چند بار پیش اومده که من از کسانی گله کرده ام یا پیش خودم از کسانی ناراحت شده ام که: چرا فقط من دارم بهشون خدمت می کنم؟ چرا همه اش به من وابسته اند و فقط از من «می خواهند»؟ چرا این خدمت کردن دو...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 فروردین 1387 16:25
این یکی دو روزه سری به وبلاگهای پربیننده زدم، دیدم بابا من خیلی عقب موندهام! یه زمانی من هم می نوشتم و کلی واسه خودم برو بیایی داشتم. کلی دوست باسواد و آدم حسابی پیدا کرده بودم. اما حالا دیگه نه کسی منو میشناسه، نه من کسی را!! دلم واسه وبلاگ نوشتنهام تنگ شده.
-
ای لعنت بر کلوب!
دوشنبه 12 فروردین 1387 14:31
این کلوب هم ما رو گرفته! موندیم بین زمین و هوا! نمی دونیم کوچ کنیم یا نه! شما چی میگید؟! به نظر شما چکار کنم؟ کجا برم؟ سایتی شبیه کلوب سراغ دارید؟!!
-
ای روزگار!
چهارشنبه 22 اسفند 1386 21:00
میبینی تو را به خدا؟! یه پا کلوب باز بودم. زدند فیلترش کردند و من باز احتیاجم به بلاگ اسکای افتاد! دنیا چقدر کوچیکه...!
-
گذشته!
پنجشنبه 11 بهمن 1386 16:10
... بسوزان کهنه دیروز و بنا کن تازه ها را محبت پیشه کن، بر هم بزن اندازه ها را نم اشکی بریز و خانهء دل را صفا ده تو ای تکتاز من بگشا همه دروازه ها را قضا را با همه ناباوریهایش رها کن ز خشت مهربانی خانه ای از نو بنا کن کویر دل بذار همیشه پر آلاله باشه به شرطی اشک چشمت آب و عشقت لاله باشه ...
-
از شنبه!
دوشنبه 5 شهریور 1386 18:30
از روزی که اینجا را دوباره راه انداختم، هی می خواستم مطلب بنویسم، هی گفتم از فردا! شاید شما هم شده باشه که بخواهید یه کاری بکنید، هی بگید « از شنبه » ! قضیه منم از همین قراره!! پانویس: - شنبه یه سر بزنید، شاید چیزی نوشته باشم!!
-
یه عالمه:
چهارشنبه 17 مرداد 1386 16:49
یه عالمه حرف دارم. یه عالمه اتفاق تو زندگیم افتاده که نشد به هیچکس بگم یا حتی جایی بنویسم. یه عالمه دلم واسه وبلاگم تنگ شده بود. یه عالمه ...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 مرداد 1386 11:33
مرنج و مرنجان!
-
بازگشت!
پنجشنبه 11 مرداد 1386 07:07
سلام! بالاخره پس از مدتها ایمیل نگاری با مدیران سایت٬ تونستم این وبلاگ را منتقل کنم! میتونم بگم زنده اش کردم؛ چون تقریباْ از دستم رفته بود!! شکر!